شعر : به كوروش چه خواهيم گفت؟



به كوروش چه خواهيم گفت؟
اگر سر بر آرد ز خاك...
اگر باز پرسد ز ما
چه شد دين زرتشت پاك؟
چه شد ملك ايران زمين؟
كجايند مردان اين سرزمين؟
به كوروش چه خواهيم گفت؟
اگر ديد و پرسيد از حال ما
چه كرديد برنده شمشير خوش دستتان
كجايند ميران سر مستتان؟
چه آمد سر خوي ايران پرستي؟
چه كرديد با كيش يزدان پرستي؟
چرا پشت شيران شكسته؟
در ايران غم سراسر نشسته
چرا خامش و غم پرستيد هاي؟
كمر را به همت نبستيد هاي؟
چرا اينچنين زار و گريان شديد؟
سر سفره خويش مهمان شديد؟
چه شد عرق ميهن پرستيتان؟
چه شد غيرت و شور و مستيتان؟
سواران بي باك ما را چه شد؟
ستوران چالاك ما را چه شد؟
چرا ملك تاراج ميشود؟
جوانمرد محتاج ميشود
چرا جشنهامان شد عزا؟
در آتشكده نيست بانگ دعا
چرا حال ايران زمين نا خوش است ؟
چرا دشمنانش اينچنين سركش است؟
چرا بوي آزادي نيست واي
بگو دشمن ميهنم كيست هاي
بگو كيست اين ناپاك مرد
كه بر تخت من اينچنين تكيه كرد
كه تا غيرتم باز جوش آورد
ز گورم صداي خروش آورد

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر