نافرمانی مدنی چيست؟




نافرمانی مدنی به معنای سر باز زدن فعالانه از پذیرش قوانین، تقاضاها یا دستورات معینی از سوی حکومت یا نیرویی اشغالگر تعریف شده است و یکی از روشهای مهم مقاومت غیرخشونت بار به شمار می آید. مردم از این شیوه برای مقاوم در مقابل قوانین ظالمانه استفاده می کنند. یکی از مهمترین تجلیات این شیوه مبارزاتی در هند در زمان مهاتما گاندی به اجرا درآمد. در انقلاب مخملی چکسلواکی و در آلمان شرقی برای برکناری دیکتاتورهای کمونیست نیز از این شیوه استفاده شد. همچنین مبارزان آفریقای جنوبی در مواجهه با رژیم آپارتاید از این شیوه استفاده کردند. مبارزان جنبش حقوق مدنی در امریکا و همچنین مبارزان جنبشی که اصطلاحا به جنبش آوازه خوانی شهرت یافت و کشورهای بالتیک را از اتحاد شوروی مستقل کرد این روش را پیشه خود ساختند. در انقلاب های دیگری مانند انقلاب نارنجی اوکراین و انقلاب گل رز در سال 2005 نیز این شیوه به کار برده شد.

نافرمانی مدنی از این ایده نشات می گیرد که انسان لازم نیست به لحاظ فیزیکی به مبارزه بپردازد، بلکه کافی است از آنچه که از او خواسته می شود تبعیت نکند. هنگامی که حکومت در مقابل خیل عظیم مردمانی قرار گیرد که ساکت بر جای خود نشسته اند ولی با کم کاری، عدم تبعیت از قوانین حکومت و ... دستگاه حکومتی را فلج می کنند، کاری برای واداشتن مردم به تبعیت از دستش برنمی آید.

نمونه هایی از نافرمانی مدنی

در سال 1971 رهبر ملی گرای بنگلادش، شیخ مجیب الرحمان، و حزب او، یعنی عوامی لیگ جنبش تاریخی «عدم همکاری» با دستگاه سیاسی و نظامی پاکستان شرقی را اعلام کردند تا دولت پاکستان را وادار کنند نتیجه انتخابات سال 1970 را که طی آن حزب عوامی لیگ برنده شده بود، بپذیرد. این جنبش باعث تعطیلی کامل تمامی ادارات دولتی و شبه دولتی، حمل ونقل عمومی، تجارت، مدارس، و دانشگاه ها شد. پاکستان شرقی (یا همان بنگلادش بعدی) از پرداخت مالیات به دولت پاکستان خودداری کرد و تمامي داد و ستدهای مالی بین پاکستان شرقی و غربی به طور کامل متوقف شد. تمامی ارتباطات به صورت تلفن و تلگراف با پاکستان غربی قطع شد. رهبری عوامی لیگ به مدت 18 روز به صورت حکومت واقعی در پاکستان شرقی درآمد و این امر مرکزیت دولت پاکستان را به لرزه انداخت.

نمونه دیگر نافرمانی مدنی در کوباست. در این کشور نیز جنبشی با عنوان «من با دیکتاتور همکاری نمی کنم» شکل گرفت. شعار اصلی این جنبش «من خواستار تغییر هستم» بود. در ذیل این شعار، شش شعار دیگر وجود داشت: «من سرپیچی می کنم، من کمک نمی کنم، من خبرچینی نمی کنم، من پیروی نمی کنم، من همکاری نمیکنم، من سرکوب نمی کنم». بعلاوه، اعضای این جنبش برای نشان دادن عدم همکاری خود با رژیم کوبا، دستان خود را به صورت صلیب بر روی سینه قرار می دادند.
هنرمندان بسیاری مانند لسته آلوارز، آموری گوتیرز، ویلی چیرینو، یون سکادا، پاکیتو، دریورا و بونکو کینونگو از این جنبش حمایت کردند.
بانوان سفیدپوش گروهی از همسران، مادران، و خواهران ناراضیان کوبایی بودند که برای آزادی خویشاوندانشان در این نافرمانی مدنی شرکت کردند.
نمونه دیگر انقلاب آوازه خوانان در بالتیک بود. این جنبش چهار سال طول کشید و طی آن اعتراضات مختلفی بروز کرد. دولت شوروی در سال 1991 کوشید با استفاده از تانک جلوی فعالیت این جنبش را که در صدد استقلال کشورهای این حوزه و بویژه استونی بود بگیرد. شورای عالی استونی به همراه کنگره استونی دولت مستقل استونی را اعلام کردند و از قوانین شوروی سرپیچی نمودند. مردم به صورت موانع و پناهگاههای انسانی در مقابل تانکهای شوروی ایستادند تا مانع از اشغال تلویزیون شوند. با این اقدامات، استونی توانست بدون خونریزی به استقلال دست یابد.

شیوه های عمل متعددی برای نافرمانی مدنی وجود دارد. مهمترین و اصلی ترین ویژگی که تمامی این شیوه ها را به هم پیوند می دهد، نافرمانی و سرپیچی از قوانین و دستورات حکومت است. این اقدام از انجام کار ساده در اداره تا دستور سرکوب امتداد می یابد. نافرمانی در انجام کارهای اداری باعث فلج شدن دستگاه دولتی می شود و مشکلات دولت را افزایش می دهد. عدم پرداخت هزینه های دولتی مانند آب، برق، تلفن، ایجاد راهبندان در خیابانها، اعتصاب و ... همگی نمونه هایی از نافرمانی مدنی هستند. ولی نمی توان موارد را به اینها ختم کرد. هر کس و هر گروه بنا به شرایط خود می تواند شیوه هایی ابتکاری برای فلج کردن حکومت بیندیشد و به اجرا درآورد.

ویژگی هاي نافرمانی مدنی

درباره تعریف نافرمانی مدنی و خصوصیات آن اتفاق نظر کاملی وجود ندارد، اما با این وجود ویژگی های مشترکی دربین تعاریف مختلف یافت می‏شود که می‏توان آنها را ذکر نمود. در ذیل با برشمردن این ویژگی ها تلاش در شناخت بیشتر و بهتر این روش اعتراض مدنی خواهیم نمود.

شرافت آمیز بودن (Conscientiousness):
این ویژگی به جدیت، صداقت و اعتقاد اخلاقی اشاره دارد که با توسل به آن، نافرمانان مدنی قانونی را نقض می کنند. برای بسیاری از اشخاص نافرمان، نقض قانون از سوی آنان، نه تنها خواسته ای ناشی از عزت نفس و استحکام اخلاقی آنهاست، بلکه از روی ادراک آنها از مصالح جامعه خود نیز می باشد.

ارتباط‏گیرانه بودن (Communication):
در نافرمانی مدنی از قانون، شخص معمولا دارای دو هدف موازی می باشد. او نه تنها می خواهد مخالفت و انکار خویش را در برابر یک قانون یا سیاست مشخص ابراز دارد، بلکه می خواهد توجه عمومی را به این مساله خاص معطوف سازد و بدین وسیله برای تغییر آن قانون یا سیاست آنها را برانگیزاند. در نافرمانی مدنی، در یک جامعه نسبتا عادلانه، نافرمانان مدنی اکثریت را مخاطب خود قرار می‏دهند تا نشان دهند که از نظر آنان، اصول عدالت که عامل همکاری بین انسانهای آزاد و برابر می‏باشد، توسط سیاستگذاران رعایت نشده است.

عدم‏خشونت یا مسالمت آمیز‏بودن (Non-violence):
یک موضوع مناقشه انگیز در مباحثه بر سر نافرمانی مدنی مساله عدم‏خشونت یا مسالمت آمیز بودن آن است. گفته می شود که عدم‏ خشونت اثرات منفی نقض قانون را تقلیل می دهد. بعضی از نظریه پردازان از این هم فراتر می روند و می گویند که اساسا نافرمانی مدنی بنابر تعریف آن عملی غیر خشونت آمیز است. بر طبق این نظر اعمال خشونت آمیزی که احتمال آسیب رساندن دارند، با نافرمانی مدنی به‏عنوان یک روش ارتباط با مخاطبان ناسازگار است. زیرا که هر نوع تعرضی به آزادی های مدنی دیگران، منجر به خدشه دار کردن اصالت عمل شخص نافرمان می‏گردد. علاوه ‏بر این، عدم‏خشونت باعث ریسک کمتر دشمن تراشی در بین متحدان و یا تشدید ناسازگاری مخالفان می شود. ضمنا عدم‏خشونت توجه عمومی را منحرف نمی سازد و شاید باعث گردد که بهانه مقامات جهت استفاده از اقدامات متقابل خشونت آمیز در برابر معترضان را از آنها بگیرد.

چکیده ای از نظریات هنری دیوید ثورو

هنری دیوید ثورو: "آیا شهروند می باید مجبور باشد وجدانش را حتی لحظه ای، یا ذره ای، به قانون‏گذاران بفروشد؟ پس وظیفه ی وجدان بشری چیست؟... فکر می کنم که قبل از هر چیز می باید انسان بمانیم و پس از آن شهروند. خردمندانه نیست که به قانون همان احترامی را بگذاریم که به حقیقت و راستی."
هنری دیوید ثورو (۱۸۶۲-۱۸۱۷) دیوید ثورو، طبیعی دان و فیلسوف آمریکایی را واضع نظریه نافرمانی مدنی می دانند. او در جزوه مشهور خود -نافرمانی مدنی-، نگاه خویش را درباره حکومت، قانون و سیاستهای دولت وقت آمریکا بیان می دارد و چرایی و چگونگی سرپیچی از قانون ناعادلانه را با ذکر مثال هایی در جامعه خویش شرح می دهد و خصوصیات آنرا برمی شمارد.

در جمع بندی نظرات ثورو می‏توان ویژگی‏های زیر را درباره نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:

- وجدان انسانی، حقیقت و راستی مهمتر از قانون بشری؛
- پرداخت هزینه در راه پایبندی به اجرای عدالت؛
- اگر قرار باشد عامل بی‏عدالتی باشی، همانوقت قانون را زیر پا بگذار و منتظر متقاعد کردن اکثریت نباش؛
- وظیفه‏ی فردی و نه در انتظار جمع بودن؛
- نافرمانی مدنی، راه پیشگیری از خشونت؛
- انجام وظایف شهروندی جهت نشان دادن اختلاف نافرمانی مدنی با نافرمانی مجرمانه؛
- استفاده از ابزار خشونت علیه بی‏عدالتی به‏عنوان یک حق؛
- نیت پاک اهمیت دارد و نه وسیله رسیدن به آن؛

چکیده ای از نظریات لئو تولستوي

با توجه به نوشته‏های لئو تولستوی درباره‏ی سرپیچی در برابر دولت و قدرت، می‏توان او را یکی از پایه گذاران تفکر نافرمانی مسالمت‏آمیز دانست که تاثیر بسیار زیادی بر متفکران و مبارزان نافرمانی مدنی پس از خود و به‏خصوص مهاتما گاندی داشته است.
لئو تولستوی (۱۹۱۰-۱۸۲۸)
لئو تولستوی نویسنده‏ی شهیر روسی یکی از کسانیست که به تدوین نظریه‏ی عدم‏خشونت در نوشته‏های ادبی و اجتماعی خود می‏پردازد و بر پیروی از وجدان و مقاومت در برابر بدی با استفاده از تعالیم مسیح تاکید می‏ورزد.

در جمع بندی نظرات تولستوی، می‏توان ویژگی‏های زیر را درباره نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:

- مقاومت و پایداری در برابر بدی؛
- عدم توسل به خشونت به طور مطلق؛
- پایبندی به عقل و وجدان و اطاعت از قانون ایزدی و سرپیچی از قانون ناعادلانه؛
- پنهان نکردن وجدان؛
- تحمل رنج و پرداخت هزینه برای مبارزه با بدی و بی‏عدالتی؛

چکیده ای از نظریات مهاتما گاندی (۱۹۴۸-۱۸۶۹)

بی‎تردید یکی از تاثیرگذارترین افرادی که نافرمانی مدنی را در نظر و عمل بکار برد و آنرا به‏عنوان الگویی موفق در مبارزه با بی‏عدالتی تثبیت نمود، رهبر بزرگ هند، مهاتما گاندی بوده است. او که با الهام از آموزه‏های معنوی هندوئیسم و فلسفه‏ی عدم‏خشونت، روش مبارزه خویش را بر مبنای مقاومت مسالمت‏آمیز و عدم‏همکاری فعالانه قرار داد، از نظرات ثورو و تولستوی برای مبارزه در راه استقلال هند از استعمار انگلیس بسیار بهره گرفت.

در جمع بندی نظرات گاندی می‏توان ویژگی‏های زیر را برای نافرمانی مدنی و عدم ‏همکاری در اندیشه و روش مبارزاتی وی برشمرد:

- مقاومت مسالمت‏آمیز از راه تحمل رنج شخصی؛
- مبارزه به شکل عمل مستقیم و اقدام فعالانه؛
- تاکید بسیار بر عدم بکارگیری خشونت؛
- بی‏عملی در برابر بدی، بدتر از خشونت؛
- پاک بودن ابزار مبارزه همانند اهداف؛
- نافرمانی مدنی، حق مسلم شهروندان؛
- نافرمانی از قوانین غیراخلاقی به شکل صمیمانه، احترام آمیز و توام با خویشتن‏داری؛
- پذیرش مجازات سرپیچی از قانون؛
- نافرمانی عمومی و جمعی، کانون و منبع قدرت؛
- وظیفه هر فرد، عدم‏همکاری با حکومت نادرست؛

چکیده ای از نظریات هانا آرنت (۱۹۷۵ - ۱۹۰۶)

هانا آرنت، فیلسوف و نظریه‏پرداز سیاسی آلمانی (- آمریکایی) در سال ۱۹۷۰، یعنی دو سال پس از ترور لوترکینگ، در مقاله‏ای با عنوان «نافرمانی مدنی» که بعد درکتابی با عنوان «بحرانهای جمهوری» در آمریکا به چاپ رسید، به بحث در باره این موضوع (و به‏طور ویژه در آمریکا) می‏پردازد.
از نظر آرنت نافرمانی مدنی - که آخرین شکل مشارکت داوطلبانه است - هنگامی روی می‏دهد که تعداد قابل توجهی از شهروندان، بدین نتیجه می‏رسند که راه های عادی تغییر، دیگر عمل نمی‏کنند... آرنت نافرمانی مدنی را یک اقدام علنی، غیر خشونت‏آمیز، وجدانی (شرافت آمیز) و البته سیاسی و برخلاف قانون می داند که معمولا با هدف ایجاد تغییری در قانون و یا سیاست های دولت انجام می‏گیرد.

در جمع بندی نظرات آرنت می‏توان ویژگی‏های زیر را برای نافرمانی مدنی در اندیشه وی برشمرد:

- تفاوت آشکار بین نافرمانی مدنی و نافرمانی مجرمانه؛
- علنی بودن نافرمانی مدنی؛
- الزام عدم‏خشونت در نافرمانی مدنی؛
- نافرمانی مدنی، زاده شده از مسئولیت اخلاقی شهروندان در جامعه‏ای مبتنی بر رضایت؛
- قبول داشتن ساختار کلی و مشروعیت نظام حقوقی توسط نافرمانان؛
- نافرمانی مدنی پذیرنده مجازات اما متمایز از مخالفت وجدانی؛
- الزام گروهی و جمعی بودن نافرمانی مدنی؛
- نافرمانی مدنی بر مبنای «توافق اجتماعی» و نه بر مبنای «قانون برتر» و یا «وجدان شخصی»؛
- نافرمانی مدنی، آخرین شکل اعتراض پس از بی‏نتیجه ماندن راههای عادی تغییر؛






هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر