مرگ بر خامنه ای قاتل ... مرگ بر اصل ولایت فقیه ... مرگ بر جمهوری فاشیستی اسلامی

ده اشتباه رایج وبلاگ نویسان ایرانی


1.فونت درشت!
برخي فكر ميكنند كه استفاده از فونت با اندازه درشت براي نوشتن مطالب توجه خواننده را بيشتر جلب ميكند. البته اين تفكر درستي است اما نه وقتي كه همه مطالب وبلاگ با فونتهايي با سايز درشت نوشته شده باشد. خواندن مطالب وبلاگ با فونت درشت مثل خواندن روزنامه اي است كه همه مطالب آنها با فونتي هم اندازه تيتر صفحه نخست نوشته شده باشد. استفاده از فونتهاي با اندازه درشت معمولا نشان از تازه كار بودن نويسنده وبلاگ در دنياي وب و اينترنت است.

2.موزيك در وبلاگ
اين ديگر تازه كار و حرفه اي ندارد و به هرحال برخي از وبلاگ نويسان بر اين اعتقاد هستند كه خوانندگان وبلاگ ايشان در هنگام خواندن مطالب براي حفظ سلامتي هم كه شده بايستي كمي برقصند! بنابراين يك آهنگ شش و هشت را انتخاب ميكنند و با كمك دوستان حرفه اي تر كاري ميكنند كه خواننده وبلاگ به محض باز كردن وبلاگ ايشان محكوم به شنيدن موسيقي مورد علاقه نويسنده شوند. گاهي هم موسيقي وبلاگ از نوع سنتي يا حماسي ، بنياميني و ... انتخاب مي شود. اما باور كنيد شنيدن ناخواسته موسيقي از هر نوعش هميشه هم جالب نيست ، بخصوص وقتي خواننده در ساعت دو بامداد و وقتي همه خوابند در اتاق تاريك نشسته و ناگهان اسپيكر كامپيوتر همه خانواده را به رقص مي آورد! يا اينكه چند وبلاگ با هم باز شده و هر كدام ساز خود را مي زنند يا اينكه خواننده وبلاگ در حال گوش دادن به موسيقي يا راديوي مورد علاقه خود است ، در اين حالات موسيقي وبلاگ تنها يك مزاحم آزار دهنده خواهد بود. به خاطر داشته باشيد خوانندگان وبلاگ براي خواندن مطالب شما به وبلاگتان مي آيند نه شنيدن موسيقي! اگر مايل به نمايش سليقه خود را در انتخاب موسيقي براي خوانندگان وبلاگتان هستيد مي توانيد كنترل مديا پلير يا لينك مستقيم فايل موسيقي را در وبلاگ قرار دهيد تا كاربر به انتخاب خودش به موسيقي گوش فرا دهد!

3.جاوا اسكريپت
شما شاهكاريد! جدي ميگويم! وقتي وارد وبلاگتان مي شوم پنجره اي باز شده با نمايش پيامي به من خوش آمد مي گويد و بعد پنجره وقت بخير باز ميشوند گاهي هم اسم پرسيده مي شود تازه وقتي هم ميخواهم پنجره مرورگر اينترنت را ببندم پنجره اي باز ميشود و پيغام ميدهد كه "كجا ؟ بودي حالا!"، "خداحافظ عزيز" يا "زود رفتي رفيق واي ميستادي چايي دوم" ! تازه وقتي وارد وبلاگتان ميشوم از زمين و زمان گل مي ريزد و كلي ستاره هم در مرورگر اينترنت به دنبال نشانگر ماوس هستند در ضمن هزار تا نوشته متحرك هم در بالا و پايين و چپ و راست در حال موج زدن هستند! نگفتم شما شاهكاريد! معلومه كارتان خيلي درسته و كلي كامپيوتر بلد هستيد! اما راستش من فقط!... فقط آمده بودم آخرين مطالب وبلاگت را بخوانم كه آنهم با اين همه گلريزان در وبلاگت نشد.

4.نظر دهي بي معنا
من عاشق اينكار هستم! اينقدر كه به خاطر همين كار مدتي در آسايشگاه به سر بردم! فقط كافيست يك پست در وبلاگم ثبت كنم آنوقت در بخش نظرات هزار تا وبلاگ كه حتي مطالب آنها را دنبال نميكنم يك نظر مي گذارم كه "وبلاگ خوبي داري به ما هم سر بزن!" البته چون جديداً اين متن خيلي ضايع شده است با كمي تغيير از عباراتي مثل "با نظرت موافقم به من هم سر بزن" يا "واي! چه مطالب جالبي نوشتي، منم به روز كردم به وبلاگم بيا!" استفاده ميكنم. اصولا به قول ماكياولي هدف هر گونه ضايع بازي را توجيه ميكند. از قرار صدها نفر مانند آنچه كه اشاره شد معتقدند با درج نظرات بي تاثير و تبليغاتي و آزار نويسندگان يا خوانندگان ديگر وبلاگها مي توانند براي خود بازديد كننده كسب كنند.

5.توجه بيش از حد به جنس مخالف!
بايستي اعتراف كنم كه با خواندن بسياري از وبلاگها به نظر مي رسد كه هدف و انگيزه نوشتن وبلاگ توسط نويسنده و مخاطب اصلي آنها تنها يك نفر از جنس مخالف هست (نه اينكه ما از اين كارها نكرديم!) يا برخي هم كمي وسعت نظر دارند و دنيا را بزرگتر مي بينند و كلاً جنس مخالف را هدف قرار مي دهند و حالا با توجه به جنسيت نويسنده در حال نمايش روشنفكر بودن، با سواد بودن، دلربا بودن يا متفاوت بودن خود هستند. دوست نازنين! اگر دنبال دوست يا همسر از اين طريق هستي از نظر من هيچ مشكلي ندارد ولي خواهشا آدرس چنين وبلاگي را هر هفته براي همه دوستانت نفرست و آنرا به عنوان وبلاگ اصلي خودت معرفي نكن!

6.فحاشي
بعضي ها فكر ميكنن قرار است عليه هنجارهاي جامعه شورش كرده و آنرا تغيير دهند و براي شروع هم از ادب و عفت كلام شروع كرده اند و هر چي فحش خواهر و مادر دار را در مطالب وبلاگ خود جاي ميدهند. اگر ميخواهيد بگوييد با چيزي مخالف هستند يا از آن متنفر هستند و آنرا به خواننده هم تفهيم كنيد لازم نيست از فحشهاي ركيك آنهم از آن نوعش استفاده كنيد در صورت استفاده از كلمات مناسب تر نيز خوانندگان مخالفت يا تنفر شما را درك خواهند كرد. به خاطر داشته باشيد كه وبلاگ شما تنها توسط دوستانتان خوانده نمي شود و ممكن است يك نوجوان يا حتي فردي از سر كنجكاوي و در گردش در لينك ديگر وبلاگها يا تصادفي به وبلاگ شما سر بزند و باور كنيد در اين شرايط مطالب وبلاگ شما ميتواند آزار دهنده باشد و حتي ارزش نظرات شما را نيز كم رنگ كند.وبلاگ يك گفتگوي خياباني با چند دوست نزديك نيست و استفاده از فحشهاي ركيك نه تنها هنجاري را تغيير نمي دهند بلكه تنها چيزي را كه عوض ميكند نوع برداشت خوانندگان وبلاگ از شخصيت شما خواهد بود.!

7.استفاده از تصاوير حجيم
معتقد هستند كه هر ايراني از يك خط اينترنت ADSL با 256 KB پهناي باند برخوردارند. مسلم است كه اين واقعيت ندارد اما برخي آنقدر از تصاوير با حجمهاي بالا در وبلاگ خود استفاده ميكنند كه تنها ميتوان نتيجه گرفت كه آنها فكر ميكنند خوانندگان آنها به اينترنت پرسرعت دسترسي دارند. استفاده از تصاوير در مطالب وبلاگ به جذابيت آنها كمك ميكند اما لازم است در انتخاب تصاوير (سايز و حجم فايل) دقت كنيد. تصاوير زياد و سنگين باز شدن كامل وبلاگ را به شدت كند ميكند در ضمن گاهي هم صفحه كامل نمايش داده نمي شود. استفاده از تصاوير كوچك و كم حجم آنهم در مطالبي كه واقعا استفاده از تصاوير آنها را گويا تر ميكند نشاني از حرفه اي بودن شماست.

8.كپي از نرم افزار ورد مايكروسافت
شايد ديده باشيد كه وبلاگهايي هستند كه فقط شامل متن هستند اما با اينحال بارگذاري و نمايش صفحات آنها كند است. يكي از دلايل اينكار كه البته در بين وبلاگ نويسان ايراني نيز رايج است استفاده از نرم افزار Word شركت مايكروسافت براي نوشتن مطالب و سپس كپي آنها در فرم ورود اطلاعات پنل مديريت وبلاگ است. مزيت استفاده از اين روش حفظ متن نوشته شده در كامپيوتر شخصي،عدم نياز به آنلاين بودن هنگام تايپ مطالب و دقت بيشتر در ويرايش مطلب است . اما وقتي مطلبي مستقيم از نرم افزار ورد به فرمهاي پنل مديريت وبلاگ وارد مي شود كدهاي HTML زيادي همراه مطلب منتقل مي شوند كه بدليل تبديل فرمت Word به HTML است. گاهي حجم اين كدها از خود مطلب هم بيشتر است. يك روش براي حل مشكل اين است كه مطالب خود را قبل از انتقال به وبلاگ به نرم افزار notepad ببريد و سپس مجدد از آنجا كپي و به پنل وبلاگ منتقل كنيد در پنل برخي سرويسهاي وبلاگ مانند بلاگفا دكمه (ايكون) خاصي هم در نوار ابزار براي حل اين مشكل قرار دارد و كافيست پس از انتقال از ورد به پنل ،مطالب را انتخاب (select) كرده و يكبار اين دكمه را بزنيد تا محتواي منتقل شده از كدهاي بي مورد و زيادي پاكسازي شود.

9.كپي برداري بيش از حد از وبلاگ ديگران
اگر وبلاگ شما قرار است به عنوان معرف مطالب ديگر وبلاگها باشد مشكلي نيست اما اگر واقعا مايل هستيد به عنوان يك وبلاگ نويس و نويسنده به وبلاگ نويسي بپردازيد خوب خواهد بود كه در استفاده از مطالب ديگر وبلاگها زياده روي نكنيد . خوانندگان واقعي وبلاگ شما به دنبال نظرات و مطالب شما هستند و نه مطالب وبلاگهايي كه شما ميخوانيد. اگر از مطالب ديگر وبلاگها را مناسب براي خوانندگان وبلاگ خود ميدانيد ميتوانيد به مطالب آنها لينك دهيد.

10.بزرگترين اشتباه ، نديد گرفتن پند ديگران
باور كنيد اين اشتباه خيلي خيلي رايج است. هر چه بگوييم خوب نيست از فونت درشت استفاده كنيد، از موسيقي كمتر استفاده كنيد ، بي خيال افكتهاي جاوا اسكريپت در وبلاگتان شويد و يا از نظرات بي معني و تبليغاتي بپرهيزيد ولي برخي گويي گوششان بدهكار نيست هر چه بگوييم آنها كار خودشان را ميكنند و جالب آنكه با داشتن يك قالب سنگين صد كيلو بايتي و هزار جور افكت جاوا اسكريپتي و موسيقي آنچناني در وبلاگ احساس حرفه اي بودن هم ميكنند!

عکس خواهران زینب !


عکس خواهران بسیجی !

عکس خواهران زینب !

عکس فاطی کماندوها !

عکس زنان چماقدار !

عکس خواهران صیغه ای !

عکس بسیج بانوان !

عکس مانور بسیج خواهران !

عکس خواهران گشت ارشاد !

عکس خواهران نهی از منکر !

عکس تکاوران حوزه علمیه !

عکس خانوم رئیس های اسلامی !

عکس زنان پاسدار !

متن کامل کیفرخواست دادستان نظامی تهران علیه ۱٢ عامل متهم فاجعه کهریزک



جـــــــرس: متن کامل کیفرخواست متهمان کهریزک با امضای معاون دادستان نظامی تهران عباس پارساپور به شماره ۴٧٠٣/٨٨ مورخ ٢۵ آذر ۱٣٨٨در ٢٧ صفحه اخیرا در اختیار جرس قرار گرفته است. در این کیفرخواست نام ۱٢ نفر به عنوان متهم به چشم می خورد؛۱۱ نظامی و یک غیرنظامی از اراذل و اوباش همکار نیروی انتظامی! بالاترین متهم پرونده فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ است و اگر چه نام چند نفر از مقامات عالی رتبه قضائی در کیفرخواست ذکر شده، اما ظاهرا این آمرین به عنوان متهم به رسمیت شناخته نشده اند. این کیفرخواست تنها عاملین و مجریان را دربرمی گیرد و به لحاظ سازمانی مجاز به پرداختن به آمرین نبوده است. نکته مهم دیگر اینکه این کیفرخواست تنها بر اساس شکایت شکنجه شدگان شکل گرفته است و از شکایت دادستان کل کشور و مدعی العموم در آن خبری نیست. معنای غیبت معنی دار مدعی العموم در این کیفرخواست این است که نظام از این متهمین شکایتی ندارد، چرا که عاملین انجام وظیفه کرده اند نه خودسری و تجری. در این زمینه اسناد دیگری نیز در اختیار جرس قرار گرفته است که بتدریج منتشر خواهد شد. جرس از کلیه حقوقدانان و وکلا دعوت به تحلیل حقوق اسناد کهریزک می کند. کهریزک آینه قضاوت و عدالت جمهوری اسلامی است.

"در هنگام پذیرش در بازداشتگاه کهریزک، تمام متهمان باید در انظار سایرین عریان شده و بعضا به صورت طولانی به همان صورت نگاه داشته می شدند...لباسهای زیر آنان اخذ و دور ریخته می شد و لباس های رویشان را به صورت وارونه به تن آنان می پوشاندند... اوباش و اراذل مستقر در بازداشتگاه نیز، به صورت نیمه عریان و عریان، در میان بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات تردد می کردند و به آزار آنان می پرداختند... با دستور مقامات مافوق، یکی از بازداشت شدگان توسط ماموران به مدت ده ساعت بدون آب و غذا در گودالی تا کمر مدفون گردیده و مورد آزار قرار گرفته بود... با وجود فصل تابستان و گرمای طاقت فرسا، بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات را به ۴ دسته تقسیم کرده و در قفس های مخصوصِ نگهداری اوباش و اراذل می انداختند... طبق اسناد موجود، فضای کافی حتی برای نشستن وجود نداشت و بیشتر این بازداشت شدگان، به طور ایستاده شب را به روز می رساندند... برای تمام افراد، تنها دو دستشویی موجود بود که یکی از آنها خراب و دیگری فاقد درب بود و بازداشتی ها به صورت پابرهنه در تمام محیط از جمله دستشویی تردد می کردند... تمامی بازداشتی ها دچار بیماریهای عفونی چشم شدند... ضرب و شتم مداوم با باتوم ، مشت و لگد، لوله، و برخوردهای فیزیکی خشن در گرمای شدید تابستان، سبب آن شده بود که بسیاری از بازداشتی های حوادث اخیر، دچار ضعف و غش و از هوش رفتگی شوند..."

با گذشت بیش از ۱۶ ماه از تعطیلی بازداشتگاه «کهـــریزک» و سپری شدن چندین ماه از ارائه گزارش کمیتۀ ویژۀ مجلس پیرامون حوادث و رخدادهای آن بازداشتگاه - که منجر به جانباختن تعدادی از بازداشت شدگان اعتراضات بعد از انتخابات شده بود- اینک دادنامه و کیفرخواست متهمان رده های مختلفِ این پروندۀ ملی، توسط منابع خبری در اختیار رسانه ها قرار گرفت.

چندی پیش معاون حقوقی و قضایی سازمان قضایی نیروهای مسلح، درباره آخرین وضعیت پرونده حادثه بازداشتگاه كهریزک گفته بود: از دیدگاه ما رسیدگی به پرونده كهریزک به اتمام رسیده و این پرونده طبق روال سایر پرونده‌ها، در حال ارسال به دیوان عالی كشور برای تجدیدنظر است.

گفتنی است در جریان حوادث پس از انتخابات ریاست جمهوری ۱۳۸۸، تعداد زیادی از بازداشت شدگان اعتراضات ۱۸ تیر ماه، به دستور مقامات امنیتی و قضایی وقت- چون قاضی سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران- به بازداشتگاه مخوف کهریزک (واقع در جنوب تهران) منتقل شدند که در آنجا مورد ضرب و جرح و شکنجه قرار گرفته و گروهی از آنان بر اثر شدت شکنجه ها جان باختند. مقامات ذیربط، بویژه دادستان وقت تهران، "مننژیت و بیماری" را عامل فوت آنان اعلام کردند، که این نظر قویا توسط پزشکی قانونی کشور رد شد.

سازمان قضایی نیروهای مسلح نیز، ۹ تیر (۳۰ ژوئن) امسال، دو تن از ماموران نیروی انتظامی را مسئول قتل سه بازداشتی (امیر جوادی فر، محسن روح الامینی و محمد کامرانی) شناخت و آنها را علاوه بر "قصاص نفس"، به تحمل حبس، انفصال موقت از خدمت، پرداخت جزای نقدی، تحمل شلاق تعزیری و پرداخت دیه هم محکوم نمود. همزمان ۹ مامور انتظامی و متهم دیگر پرونده نیز، به تحمل مجازات هایی چون تحمل حبس، پرداخت دیه و جزای نقدی، انفصال موقت از خدمت و تحمل شلاق محکوم شدند. اما بلافاصله بعد از اعلام این خبر، عضو کمیته ویژه مجلس در پیگیری حوادث بعد از انتخابات اعلام اسامی متهمان و محکومان پرونده کهریزک را در مقطع فعلی خلاف قانون دانست.

در همین راستا، روز یکشنبه ٢٨ آذرماه ٨٩، پس از ماهها فراز و نشیب، منابع خبریِ توانستند دادنامه و کیفرخواست ٢٧ صفحه ای برخی از متهمان این پروندۀ ملی را در اختیار رسانه ها قرار دهند.

به گزارش جرس، طی دادنامه و کیفرخواستی تنظیمی در سازمان قضایی نیروهای مسلح که تاریخ آن ٢۵ آذرماه ٨٨ ذکر شده، ضمن شرح سابقه و وضعیت غیر انسانی و اسفناک بازداشتگاه کهریزک، به گوشه هایی از عملکرد و اقدامات ۱٢ متهم پرونده - که ۱۱ تن از آنان مامور نیروی انتظامی می باشند- بر اساس اعترافات متهمین اشاره شده و خاطرنشان گردیده که خشونت، ایراد ضرب و جرح و آزار متهمان، "رویه ای جاری" در آن بازداشتگاه بوده است.

در این کیفرخواست که متهمین "بر اساس اقاریر و اعترافات"، به "قتل" و "مشارکت در قتل" از طریق ایراد ضرب و جرح، شکنجه و آزار بازداشت شدگان، محروم نمودن زندانیان از حقوق اولیه، ارائه گزارش خلاف واقع و تهدید شاکیان پرونده متهم شده اند، موقعیت سازمانی و اتهاماتِ سرتیپ عزیزالله رجب زاده، سرهنگ فرج کمیجانی، استوار محمد خمیس آبادی، استوار ابراهیم محمدیان، سرهنگ روانبخش فلاح، سرهنگ محمد عامریان، ستوان سوم سید کاظم گنج بخش، استوار اکبر رهسپار، استوار دوم حمید زندی، استوار دوم مجید وروایی و گروهبان دوم مهدی حسینی فر شرح داده شده است.

علاوه بر این افراد، لباس شخصی محمدرضا کرمی، که از اوباش و اراذل باسابقه بوده و توسط مسئولین بازداشتگاه بعنوان «مسئولِ بند» منصوب شده و در آزار و قتل بازداشتی ها نقش جدی داشته نیز، مورد اشاره قرار گرفته است.

در بند چهارم کیفرخواست، در شرح جزئیات فوتِ جانباختگان، ضمن تایید کامل ضرب و جرح های وارده، به نقل از کارشناسان پزشکی قانونی آورده است "مرحوم محسن روح الامینی ٢۵ ساله، به دنبال استرس های فیزیکی و روحی شامل ضربات متعدد جسمانی و شرایط بد نگهداری، دچار یک واکنش التهابی سیستماتیک و نارسایی در ارگان های حیاتی شده و فوت می نماید... مرحوم امیرجوادی فر ٢۵ ساله، طبق نظر گروه کارشناسان پزشکی قانونی، بر اثر ضربات ناشی از اصابت جسم سخت و مجموع صدمات وارده در راه انتقال از کهریزک به اوین فوت می کند... مرحوم محمد کامرانی ۱٨ ساله، بر اثر شدت ضربات ناشی از جسم سخت، دچار آسیب در نسوج و همچنین نارسایی کلیوی شده و بعد از انتقال به بیمارستان، فوت می کند..."

در بخش دیگری از این کیفرخواست همچنین به رامین پوراندرجانی، پزشک بازداشتگاه کهریزک که بعد از چندی به صورت مشکوک فوت می کند، نیز اشاره شده، که براساس اعترافات متهمین، وی و پزشک مافوقش، از امضای گزارش خلاف و اعلام مرگ متهمین به دلیل بیماری مننژیت امتناع می کنند تا درنهایت گزارش خلاف با امضایِ خودِ متهمین امضا شده و به مقامات قضایی ارسال گردید.

نکته حائز اهمیت دیگر در این قسمت از کیفرخواست، آمریت و نقش سعید مرتضوی، دادستان وقت تهران می باشد که آمده است "بعد از امتناع دکتر پوراندرجانی و مافوقش (دکتر فرهمندپور) از امضای گزارش خلاف در مورد علت مرگِ بازداشتی ها، نامه ای توسط سعید مرتضوی تنظیم، دیکته و به ماموران داده می شود، که مرتضوی گفته بود بدلیل مصلحت، باید چنین گزارشی را به مراجع قضایی ارائه دهند و فرمانده نیروی انتظامی تهران بزرگ نیز، دستور همکاری در این زمینه صادر می کند..."

ماموران ذیربط در گزارش خلاف واقع خود آورده بودند "بر اساس اعلام بیمارستان مهر، شهدای تجریش و لقمان، هر سه متهم بر اثر بیماری مننژیت فوت نموده و هیچگونه ضرب و شتمی در خصوص آنها در بازداشتگاه صورت نگرفته است..."

همچنین موضوع آمریت و نقش «حداد»، معاون امنیت دادستانی تهران، در دستور به اعزام بازداشت شدگانِ روز ۱٨ تیر به کهریزک، مورد اشاره قرار گرفته است.

از نکات قابل توجه دیگر اینکه، برخلاف آنچه قبلا اعلام شده بود که دهها تن از بازداشت شدگانِ اعتراضاتِ ۱٨ تیر ٨٨ به کهریزک اعزام شده اند، مشخص گردید، گروه زیادی از معترضینِ حوادث بعد از انتخابات (قبل از ۱٨ تیر) به آن محل اعزام و بر اساس موارد مندرج، در بند اوباش و اراذل مورد آزار و اذیت و شکنجه های خاص قرار می گرفتند، که آزار جراحت و صدمات وارده به بازداشت شدگان حوادث بعد از انتخابات که در کهریزک نگهداری می شدند، تا ماهها پس از آزادی و تشکیلِ این پرونده، بر روی بدن آنها باقی مانده بود.

در این کیفرخواست گوشه ای از موارد قابل تامل در مورد نحوۀ شکنجه ها و نقش متهمان و آمران نیز مورد اشاره قرار گرفته است.

جرس توجه خوانندگان را به متن کامل این کیفرخواست که برای نخستین بار منتشر می شود جلب می کند::




























گفتنی است چندی پیش در جریان رسیدگی به این پرونده، شواهد و مستنداتی، نقش بارز و آمریتِ سعید مرتضوی، دادستان سابق تهران، و چند مقام ارشد قضایی دیگر، در فجایع کهریزک را مشخص کرده و سبب تعلیق مرتضوی، حداد، معاونت امنیت داستانی تهران و حیدری فر، دادیار داسرای ویژۀ امنیت شده بود، که بدلیل حمایت برخی نهادهای فراقانونی و همچنین رئیس دولت، دستگاه قضایی "تا کنون" توان برخورد جدی با دانه درشت های پرونده کهریزک را نداشته است.

ماه گذشته دبیر کمیسیون اصل نود مجلس، بابیان اینکه "سعید مرتضوی به دادگاه رفته و پرونده اش در دادسرای کارکنان دولت مفتوح است و از تمام مسئولیت های قضایی نیز معلق می باشد"، خاطرنشان کرده بود "سال ٨۵ آیت الله هاشمی شاهرودی (رئیس وقت دستگاه قضایی) دستور تعطیلی کهریزک را صادر کرده بود، اما مرتضوی اجازه این کار را نمی داد."

مرتضوی هم اکنون از سوی محمود احمدی نژاد، به ریاست ستاد مبارزه با قاچاق ارز و کالا منصوب شده و در حاشیه امنیت قرار دارد.

تنظیم: حمیدرضا تکاپو




زندگینامه اسفندیار رحیم مشایی - یار غار محمود احمدی نژاد

اسفنديار رحيم مشايی‎ ‎در آبان ماه سال ۱۳۳۹ در رامسر متولد شد. در نوجوانی به خوبی قرآن را تلاوت می کرد و در ‏هيات های مذهبی مداحی اهل بيت را می گفت. او در زمان پيروزی انقلاب اسلامی، ۱۸ سال داشت. اسفنديار که در فضای داغ آن ‏روزها از ۱۵ سالگی برای مردم شهر و روستا سخنرانی کرده بود، در بحبوحه انقلاب تبديل به سخنرانی قهار و محور ‏اقدامات انقلابی شهر شد. راه‌اندازی راهپيمايی ها، نوشتن بيانيه‌ها و پخش اعلاميه‌های خمينی برگزاری هیأت ‏مذهبی و مراسم خواندن دعای کميل و ندبه از جمله فعاليت های او پيش و در اوايل انقلاب است. سابقه دستگيری ندارد ‏و آنطور که خود می گويد چندين بار از خطر ساواک رهايی يافته است. مهندسی الکترونيک را از دانشگاه صنعتی ‏اصفهان گرفته است. او نيز چون ديگر همراهان احمدی نژاد، در سال های ۶۵-۶۶ دوباره به تحصيل روی آورده ‏است. ‏وی پيش از تاسيس وزارت اطلاعات به سيستم اطلاعات-امنيتی که در کشور توسط نهادهايی چون سپاه راه اندازی شده ‏بود، پيوست. رحيم مشائی در اطلاعات سپاه رامسر به فعاليت پرداخت. وی سپس به دليل بحرانی که اوايل انقلاب علی ‏الخصوص در سال های ۵۸ تا ۶۱ گريبان مناطق کردنشين را گرفته بود، به دعوت سردار نقدی به کردستان رفت تا در ‏سمت معاون اطلاعات واحد کومله اطلاعات سپاه مستقر در قرارگاه حمزه سيدالشهداء شروع به فعاليت کند. مقارن با ‏فرمانداری احمدی نژاد در خوی، وی عضو شورای تامين استان آذربايجان غربی بود. حسين الله کرم درباره آشنايی ‏احمدی نژاد و مشائی می نويسد : "احمدی‌نژاد فرماندار خوی بود و مشايی عضو شورای ويژة ‏تأمين استان. اين آشنايی ‏سبب گشت تا بعدها احمدی‌نژاد(شهردارتهران) به سبب شناختی که از سبک کار فرهنگی موفق ‏او در کردستان داشت او را به ‏سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران فراخواند." وی با نام مستعار "مرتضی محب الاوليا" در مناطق کردنشين به ‏اقدامات امنيتی-اطلاعاتی دست زد. او همچنين عضو شورای تامين استان آذربايجان غربی نيز بود، البته با نام اصلی ‏اش يعنی اسفنديار رحيم مشائی. پس از تشکيل وزارت اطلاعات در سال ۶۳، رحيم مشائی "مسئول تدوين استراتژی ‏نظام جمهوری اسلامی در خصوص اکراد ايرانی" بود. ‏در زمان تصدی "محمد محمدی ری شهری" بر وزارت اطلاعات، وی مسئوليت "مناطق بحرانی کشور" را عهده دار ‏بود. او همچنين از موسسين "موسسه مطالعات علمی" [سال ۷۶] وابسته به وزارت اطلاعات است که عمده فعاليت اش ‏تحقيق و پژوهش و ارائه راهکار در خصوص مسائل قوميت های ايرانی، شناخت بيشتر آنان و همبستگی ملی است. ‏وی سپس به وزارت کشور رفت و در دوران تصدی علی محمد بشارتی مديرکل اجتماعی وزارت کشور ‌شد و از آنجا ‏به راديو پيام و سپس به شهرداری منتقل شد. رحيم مشائی مدير مسئول ماهنامه "سوره" نيز هست. اين نشريه با گستره ‏توزيع بين المللی در ايران و جهان منتشر می شود. زبان آن کردی سوران است و به گويش کرمانجی نيز ده صفحه ‏مطلب منتشر می کند که اخيرا به صورت ويژه نامه کرمانجی ضميمه مجله می شود. همچنين سرمقاله نشريه علاوه بر ‏کردی به زبان فارسی هم درج می شود. مشخصا در ميان بدنه وزارت اطلاعات از او به عنوان کارشناس مسائل ‏کردستان ياد می شود. ‏اسنفديار رحيم مشائی با آغاز به کار دولت نهم و به دليل آشنايی پيشين رئيس جمهور منتخب با وی، در بدنه دولت جذب ‏شد و رياست سازمان ميراث فرهنگی، صنايع دستی و گردشگری را عهده دار شد. وی همچون غلامحسين الهام ‏ابوالمشاغل است؛ رييس مرکز مطالعات جهانی شدن، جانشين رئيس جمهور در شورای عالی ايرانيان خارج از کشور، ‏عضو شورای نظارت بر صداوسيما، عضو شورای فرهنگی دولت، نماينده رئيس ‌جمهور در شورای نظارت بر ‏سازمان صدا و سيمای جمهوری اسلامی ايران، عضو کميسيونهای اقتصاد وفرهنگی دولت و در آخر رياست کميته ‏عالی در مورد طرح خط لوله گاز ايران-پاکستان-هند، از جمله اين مشاغل است. رحيم مشائی همچنين عضو هیأت ‏مديره موسسه "رايانه شهر" است. مدير عامل اين موسسه که در زمينه های مختلف علوم کامپيوتری فعاليت می کند ‏فردی به نام "خسرو کاظمی آذربايجانی" است و مشائی در کنار افرادی چون حميد بقايی، کاظم کياپاشا، مجيدرضا ‏ربيعی و...، هیأت مديره آن را تشکيل می دهند‏‎.‎‏ رحيم مشائی از حجاب گرفته تا مسائل اتمی صاحب نظر است. حتی ‏گفته می شود بسياری از اقدامات احمدی نژاد با هدايت و نظر مشائی است و دولتی ها اگر قصد اقدامی دارند پس از ‏رئيس جمهور و و معاونش بهتر است او را نيز در جريان بگذارند!‏